بخش دوم مشکلات مربوط به شرکتهای پخش را میتوان «درخواست رسیدن سریع به نتیجه» دانست.
طرحی برای اجرا به هیات مدیره شرکت میرود.
هزینه ای هم برای آن در نظر گرفته می شود.
طرح بر مبنای یک سری پیش بینی ، هزینه یابی شده است.
طرح پنج ماهه بوده است. قراربوده هر ماه ۲۰% از طرح به نتیجه برسد.
ماه اول، با توجه به مشکلاتی که مسلماً به وجود آمده است، طرح توانسته فقط ۳% از اهداف مورد نظر را محقق کند.
هیات مدیره ،مدیرعامل را فرا میخواند که چرا طرح شکست خورده است؟
مدیرعامل هم مجری طرح را که مسلماً یکی از کارمندان شجاعش نیز هست را فرامیخواند که چرا طرح شکست خورده؟
کاسه و کوزه ها بر سر نفر آخر شکسته می شود.
معمولاً هم گفته می شود : «چه نیازی داشتی که در اختیارت قرار نگرفت؟ ماشین ، نیروی انسانی، پول ، کالا . همه چیز در اختیارت بود. چرا طرح را به نابودی کشاندی؟»
به قول معروف : تولد یک نوزاد با وجود یک متخصص مامایی، ۹ ماه طول میکشد. شما میتوانید بروید و ۹ متخصص مامایی را استخدام کنید.
آیا کودک پس از یک ماه به دنیا می آید؟
دوران رشد جنین باید طی شود تا نوزاد به دنیا بیاید.
بگذریم از اینکه طرح میرود برای تصویب:
بخشی از آن توسط مدیرعامل حذف می شود
بخشی از آن توسط معاونت مالی و اداری حذف می شود
بخشی از آن در جلسه هیات مدیره حذف میشود
شیر بی یال و دم و اشکم را میدهند و میگویند : خوب بفرمایید. این هم طرح شما.
اجرایش کنید.
حالا گوشه ای از اجرای طرح هم ساییدگی داشته باشد، هزاران مدعی پیدا میکند.
تعداد زیادی گالوم (شخصیت معروف کارتون گالیور که همیشه میگفت : من میدونم. این کار درست نمیشه) ناگهان از گوشه و کنار سربلند میکنند که ای داد و ای هوار. دیدید که من گفته بودم این کار درست نیست.
اموال شرکت حیف و میل شد.
اصولاً این افراد وظیفه انسانی خود میدانند که فقط بگویند که نمیشود.
اما هیچ راه حلی نداشته باشند و بگویند نمیشود که اگر کار به مشکل خورد، بگویند : دیدید؟ من که گفته بودم
و خودشان جرات و جربزه و جسارت انجام هیچ کاری را هم ندارند.
دلیل اصلی اینکه این افراد جسارت پیدا میکنند این است که مدیریت ارشد سازمان، تحت فشار هیات مدیره نیازمند یک نفر است که فدا شود و قربانی شود.
اگر مدیریت ارشد به درستی آموزش دیده بود، می باید قبل از اینکه بدو بدو طرح را ببرد به هیات مدیره: واحد مالی را مامور بررسی پروژه میکرد.
واحد آی تی را در جریان طرح میگذاشت که آنها هم ملزومات مورد نیاز یا نرمافزارهای مورد نیاز را تهیه کنند.
واحد برنامه ریزی را مامور به بررسی اولیه طرح میکرد که با طرحهای قبلی و تجربیات گذشته مطابقت دهد و اگر بخشهایی نیاز به اصلاح دارد، اصلاحش کند.
طرح را بدهد یک مشاور نظر بدهد.
طرح را بدون پشتوانه کارشناسی میبرد به هیات مدیره که بگوید من مدیرعاملی هستم که همیشه در دست و بالم ؛ n عدد طرح وجود دارد.
خوب نکن برادر من. نکن عزیز دل برادر. این کار نه تنها به خودت آسیب میرساند بلکه جرات و جسارت ارائه طرح را از نیروهایت نیز میگیرد.
همه به این نتیجه میرسند که :
سری که درد نمیکند را دستمال نبندند.
حالا جالب است، همین مدیرعامل در جلسات مدیران اعتراض میکند که چرا هیچ کسی هیچ طرح جدیدی را ارائه نمیکند؟