بررسی فیلم کارآموز

توسط binesh
9 اردیبهشت 1394
1 دقیقه خواندن

این فیلم با بازی رابرت دنیرو و آن هاثاوی، محصول سال ۲۰۱۵ است.

داستان کلی فیلم، روایتگر تقابل دو نسل است. یکی با تجربه قدیم و دیگری با تکنولوژی جدید.

رابرت دنیرو در این فیلم در نقش فردی بازی میکند که به مدت ۴۰ سال در شرکت چاپ دفتر تلفن فعالیت میکرده و چندسالی است که بازنشسته شده است.

the_intern_2

به طور اتفاقی آگهی ای جهت استخدام به عنوان کارورز (Intern)  در یک شرکت فروش لباس اینترنتی میبیند و چون حوصله اش از دوران بازنشستگی سر رفته است، تصمیم میگیرد که برای آن شرکت درخواست استخدام بفرستد. او پذیرفته می شود و چون در مصاحبه ها بهترین عملکرد را داشته، او را در کنار کارآفرین صاحب شرکت (هاثاوی) قرار میدهند . هاثاوی کسی است که توانسته طی مدت ۱۸ ماه، شرکتی را راه اندازی کند که هم اکنون ۲۲۰ کارمند دارد.

ماجراهایی که بین این دو پیش می آید، داستان فیلم را تشکیل میدهد که بسیار جذاب و دوست داشتنی است.

مواردی در فیلم وجود دارد که باعث میشود متوجه شویم که تکنولوژی علیرغم همه تغییراتی که در نحوه تشکیل  به وجود آورده ،اما نتوانسته برای روابط انسانی بین کارکنان و همچنین تجربه مدیران باسابقه، راه حلی پیدا کند. برخی از مواردی که در فیلم بیشتر به چشم میخورد؛ اینهاست:

  1. سرعت تغییرات به گونه ای پیش رفته که ناگهان با وجود گوگل ، شرکتی با حداقل ۴۰ سال سابقه ، ناگهان از صحنه روزگار محو شود و حتی نسل جدید ندانند که قبلاً شرکتی به این صورت وجود داشته که دفتر تلفن چاپ میکرده است. تطابق با نیازهای روز بازار صورت نگرفته و باعث حذف کامل یک شرکت موفق شده است.
  2. استفاده بیش از حد از تکنولوژی و وابستگی به تکنولوژی باعث شده که رشته کار از دست صاحب شرکت خارج شود و علیرغم توانایی بالا، نتواند شرکت خودش را به صورت مناسب اداره کند و این مساله باعث شده تا سرمایه گذاران، درخواست جذب مدیرعامل برای انجام امور مربوط به شرکت را داشته باشند.
  3. به دلیل مشغله زیاد و عدم توانایی در برنامه ریزی ، یکی از اصول اولیه ، یعنی روابط انسانی در نسل جدید کاملاً فراموش شده است. در بخشی از فیلم میبینیم که یکی از پرسنل جهت عذرخواهی از دیگری، بارها برایش ایمیل ارسال کرده یا اس ام اس فرستاده است. در حالیکه هر روز در کنار هم کار میکنند.
  4. نسل جدید بی تکلف تر شده و به صورت غیر رسمی کار میکند و اینکه یک نفر به صورت مرتب و هر روز اصلاح کند یا کت و شلوار بپوشد، امر غریبی تصور میشود.
  5. در حالیکه برای نسل جدید تعداد لایک در اینستاگرام بسیار مهم است، اما نحوه برخورد با دیگران، اهمیت کمی دارد و حتی در بیشتر موارد ، الفبا و قواعد مربوطه نیز فراموش شده است.
  6. نمایش همگانی موفقیت ها با به صدا درآوردن یک زنگ. یک زنگ  قرمز رنگ وجود دارد که هر زمان موفقیتی نصیب شرکت میشود، توسط یکی از همکاران به صدا در می آید و موفقیت به دست آمده به همین سادگی اعلام می شود و جشن گرفته می شود.
  7. دسترسی مستقیم به صاحب شرکت. کلیه پرسنل در یک فضای کاری بزرگ کار میکنند و اتاق صاحب شرکت به صورت شیشه ای بوده و در ِ اتاق او نیز همیشه باز است. در نتیجه همیشه در دسترس قرار دارد.
  8. رازداری و جلوگیری از شایعات. در بخشی از فیلم رابرت دنیرو ناخواسته ،سخنان محرمانه ای به گوشش میخورد و هنگامی که منشی هاثاوی از وی میخواهد که بگوید چه خبر بوده است، بیان میکند که به دلیل پیری گوشش خوب نمی شنود و به طور مودبانه او را از سر باز میکند.
  9. تصمیم گیری سریع و درجا . در بخشهایی از فیلم میبینم که برای طراحی المانهای وب سایت ،نهایتاً ۳۰ ثانیه زمان صرف میشود. کاری که در خیلی از شرکتها، مدتها طول میکشد.
  10. قراردادن خود به جای مشتری.  هاثاوی یک محصول را از وب سایت خودش سفارش میدهد. زمانیکه محصول به دستش میرسد، بسته بندی ناقصی دارد. سریعاً از محصول عکس گرفته و به انبار شرکت میرود تا مشکل را دقیق و سریع بررسی کند. سپس خودش به کارکنان انبار نشان میدهد که یک بسته‌بندی خوب، چگونه باید باشد.
  1. استفاده از تجربه دنیرو جهت بررسی آمارهای شرکت. دنیرو به سرعت متوجه میشود که هزینه تبلیغاتی در جایی صرف میشود که کمترین سود آوری را برای شرکت دارد در حالیکه کلیه ابزارهای تکنولوژی جدید نتوانسته بودند به این نتیجه برسند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.