دانش سازمانی و هوش تجاری
دومین قسمت از از تبدیل داده ها به دانش سازمانی، تشخیص نیازهای سازمان است.
این بخش را میتوان مهمترین بخش از فرآیند تبدیل داده ها به دانش سازمانی دانست . زیرا در ابتدای فرآیند مدیریت دانش صورت میگیرد و در صورت بروز اشتباه در این بخش، سایر قسمتها نیز در چرخه ای اشتباه گرفتار می شوند.
در این قسمت می باید بررسی کرد که اولاً در سازمان چه نوع داده هایی وجود دارد و سپس بررسی کرد که چه نوع دانشی مورد نیاز است؟
انواع داده ها در سازمان:
- کاغذی
- الکترونیکی
- فرهنگ سازمانی
- اطلاعات موجود در ذهن کارکنان
سپس باید فرآیندی را مورد توجه قرار داد که بتوان بدانوسیله، این داده ها را به فرمت الکترونیکی و قابل استفاده تبدیل کرد
متاسفانه در بیشتر موارد، سازمانها به جای تغییر فرهنگ سازمانی خود، تلاش میکنند که همان فرمهای قدیمی کاغذی یا الکترونیکی خود را در سیستم های هوش تجاری وارد کنند
این کار کاملاً اشتباه است
بهترین کار این است که یک مدل انجام شده در صنعت مشابه انتخاب شود (Best Practice) و سپس بر مبنای آن فرآیندها مجدداً تعریف شود
بعد از این مرحله، مرحله ی “تشریح خواسته ها” است
یعنی اینکه به صورت کامل و دقیق، خواسته های خود را از دانش سازمانی بیان کنیم.
مسلماً در این بخش، علم موجود در سازمان، کافی نخواهد بود و باید با استفاده از مشاوران و همچنین سایر منابع موجود، اقدام به تشریح نهایی خواسته ها از سیستم مدیریت دانش نمود.
نکته مهم در این قسمت این است که دانش کلیدی ای را تشخیص داد که اگر با استفاده از سیستم دانش مدیریت شود، میتواند تفاوت بزرگی در سازمان ایجاد کند.
در این مرحله دانش اساسی ، پایه و مورد نیاز برای سازمان مشخص می شود .
یکی دیگر از اشکالاتی که در این قسمت به وجود می آید ،تشریح خواسته ها از انتها به ابتدا است.
یعنی میگویند برای فلان فرد که سواد کافی ندارد، داشبورد بسازید
این مساله، به شدت روی کارآیی داشبوردها ، تاثیر می گذارد